مدرسه دریا

گاه نوشت یک آموزگار

مهرت نشسته بر دل و تقویم عمر من

مهرت نشسته بر دل و تقویم عمر من

با اضطراب، رفتنت آسان نمی شود

راحت برو  نترس  زمستان نمی شود

 

تا چشم بسته ام تو برو، قول می دهم

این چشم بسته، بستر باران نمی شود

 

طوری خراب گشته دل من که بیش از این

با صد هزار زلزله ویران نمی شود

 

این قلب خسته در تب اندوه خاطرات

بی تو حریف غربت تهران نمی شود

 

مهرت نشسته بر دل و تقویم عمر من

در ماه مهر مانده و آبان نمی شود

 

افتاده ام ز چشم تو ، فهمیده بودمش

اشک به رخ کشیده که پنهان نمی شود

 

قلبم در عین حال که پایت نشسته است

از غصه ایستاده و درمان نمی شود

"نیما-سعیدی"

نـــویـد رضائی
۲۱.آبان.۱۴۰۱
دیدگاهت رو بنویس
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.